سلام از امروز می خوام یک سری مطالب جدید رو وارد این وبلاگ کنم(البته این اولین مطلب این وبلاگ نیست وقبلا مطالب زیادی توی این وبلاگ وارد شده اند) با نام یادداشت های شخصی یا یادداشت های روزانه و...اولین نوشته ی این بخش هم با شب یلدا همزمان شد چه بهتر که در این مورد بنویسیم نمی دونم چه حسیه که توی مراسم مشابه یا توی عید هم خوشحالم وهم ناراحت چون یه عده ای شاد میشن ویه عده ی دیگه هم دلشون میشکنه یه عده ای شر منده میشن ویه عده ی دیگه هم... نمی خوام این شبتون رو با یک سری حرف تلخ کنم اما چه کنیم که اینا واقعیت های جامعه هستند امشب وقتی خواستین جشن بگیرین حتما به این ها هم فکر کنیدشاید توی همسایه هاتون یا دو کوچه پایین تریا دوخیابون اون ورتر شاید هم دوتا چهارراه پایین تر یکی هست که امشب دلش شکسته شرمنده شده...خوب چی میشه همگی باهم جشن بگیریم باهم شاد باشیم با هم بگیم باهم بخندیم اون وقتی که برق شادی رو توی چشمای یه بچه کوچولو میبینی باور کن بالاترین لذت رو داری تجربه میکنی وقتی دیگه شا هد این صحنه هستی که پدر یا مادر اون بچه دیگه غمگین نیستن اونا هم دارن میخندن باورکن این لذت رو با هیچ جشنی نمی تونی بدست بیاری
به امید رسیدن روز ی که همه توی جشن ها وعید ها بخندند
شاد باشید وسبز حامد